گسترش دانش و تجربه مهندسی

در این وبلاگ به موضوعاتی که یک مهندس مکانیک در طول زندگی شخصی و حرفه ای با آن روبه رو بوده، پرداخته شده است.

گسترش دانش و تجربه مهندسی

در این وبلاگ به موضوعاتی که یک مهندس مکانیک در طول زندگی شخصی و حرفه ای با آن روبه رو بوده، پرداخته شده است.

دنیای مهندسی، دنیای پر رمز و رازی است. در گذشته شاهد آن بودیم که هر رشته مهندسی قصد داشت با ایجاد مرزهایی، گرایش هایی را پدید آورد که تخصصی تر به حوزه های مزبور پرداخته شود. ولی با گسترش دانش، نه تنها مرزهای درون رشته ای کمرنگ شد، بلکه مرزهای برون رشته ای نیز اهمیت خود را از دست داد. هم اکنون یک مهندس نمی تواند بگوید از آن جا که در رشته من به این موضوع پرداخته نشده است، من این زمینه کاری دارای این موضوع را نخواهم پذیرفت. بنابراین شاهد هستیم یک استاد ریاضی در زمینه هوش مصنوعی فعالیت می کند. استاد مکانیک، پروژه هایی در زمینه ابررایانه انجام می دهد و ... .بنده با وجود آن که در زمینه مهندسی مکانیک مطالعه داشته ام، ولی به دلیل اشتراکات فراوان مخصوصا در سال های ابتدایی، برای سایر رشته ها هم مطالعه این وبلاگ خالی از فایده نخواهد بود. از طرف دیگر با مطالعه تاریخ مهندسی می بینیم که سایر رشته های مهندسی از پهلوی این مادر بیرون آمده اند.

۱۳ مطلب با موضوع «مشاوره و تجربیات» ثبت شده است

در خاطرم هست دوران پشت کنکور فکر می کردم برم اونطرف دیوار (قبولی) دیگه برنامه دیگری پیش رو خواهم داشت. درعین حال خود این کنکور را هم برامون غولی کرده بودند که فقط شکست اون مساله بود. کسی زیاد در مورد آینده و کارهایی که لازم هست اونطرف انجام بشه صحبتی نمی کرد. بعد هم که قبول شدیم فکر کردیم کار خیلی بزرگی کردیم و حالا باید افراد حقیقی و حقوقی(!!!) بیاند و حسابی ازمون تقدیر کنند. در این پست هم درمورد دوران ورود به دانشگاه توضیحاتی دادم. همین قضیه یک تفاوت عمده بچه های دانشگاه آزاد و دولتی را مشخص می کند. دولتی ها مشابه اون چیزی است که گفتم. این درحالی است که بچه های دانشگاه آزاد سعی دارند که جبران مافات کنند. یعنی پیش خودشون می گند که خوب ما نتونستیم خیلی خوب در کنکور ظاهر بشیم و خودمون را نشون بدیم، عوضش حالا جبران می کنیم. 

قطعا این قضیه فراگیر نیست ولی گروه بزرگی از بچه ها را در برمی گیرد. این میشه که بچه های دانشگاه آزاد دور هم جمع میشن و یه کسب و کاری را راه میندازن. یا در زمینه درس و بحث قوی کار می کنند که بتونند مقطع بعدی جبران کنند. بعد نهایتا می بینی که با وجود اساتید و امکانات و جو به نسبت بهتر، فارغ التحصیل دولتی در کار پیدا کردن دچار مشکل هست. یا نمی تونه خیلی خوب در کار گروهی ظاهر بشه. این یعنی هدف دانشگاه که تربیت نیروی متخصص بوده برآورده نشده است.

این مطالب مقدمه ای گفته شد که بگم ای دانشجوی عزیز، از همین الان بدون که یکی از مهم ترین اهدافت باید شناسایی بازار کار و نهایتا راه اندازی یک کسب و کار مناسب باشد. این به تو دید می ده که با کدوم استاد کار کنی، چه درس هایی بگیری (کارگاهی، آزمایشگاهی و تئوری) و پروژه ات در چه زمینه ای باشه. نمونه موفقش میشه شرکت پارسا پلیمر شریف.

متاسفانه خیلی از ماها نشستیم که یکی یه شرکتی بزنه و بعد هم ما استخدام بشیم. بعد هم هزار غرولند که حقوقش کمه، کارهای روتینه، از تخصص من استفاده نمیشه، همه درآمد برای رییس شرکته و چیزی به مانمیده و ... . البته قبول دارم نباید همون اول بی گدار به آب زد. اینجوری یه کم ریسکش بالا است. بهتره چند سالی هم تجربه ای اندوخته شود و هم پولی. یادمه یه روز مدیر عامل یه شرکت قطعه ساز اومده بود دانشکده. جالب بود می گفت، من هدف گذاری کردم که در فلان شرکت دو سال کار کنم و بعد بیام بیرون و خودم مجموعه مورد نظرمو راه اندازی کنم. پس از دوسال که گفتم میخوام بیام بیرون با تهدید و تطمیع (افزایش حقوق) میخواستند نگهم دارند ولی من تصمیمو گرفته بودم.

مطمئنا در این راه باید توانمندی ها و مهارت هایی در کنار دانش مهندسی آموخت. از جمله بحث های مدیریت اجرایی، مذاکره، مدیریت منابع انسانی و ... . هنوز که هنوزه واقعا نمونه هایی مثل بیل گیتس و استیو جابز برام جالب هستند. بهتون پیشنهاد می کنم فیلم Pirates of Silicone Valley را حتما ببینید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۶
عماد صادق زاده

به پیشنهاد دوست عزیزم این مطلب را به عنوان عیدی خدمت شما مخاطبان تقدیم می‌کنم. امیدوارم که بتوانم به تدریج روند تجربیات دو مقطع را در اختیارتان بگذارم. 
زمانی که وارد مقطع لیسانس شدم، دید متفاوتی نسبت به دانشگاه داشتم. درحقیقت می پنداشتم که هر اتفاقی که در دبیرستان می‌افتد در دانشگاه نباید رخ دهد. مثلا دیگر در دانشگاه جزوه نوشتن و حفظ کردن و تست معنی ندارد. اکثر بچه‌ها مشغول آزمایش در آزمایشگاه یا کار در کارگاه هستند.
خوب بالطبع پس از این همه آزمایش و کار مطالب در ذهنشان حک می‌شود و نیازی به حفظ کردن و از این مسائل نیست. جنبه جالب دیگری که جلب توجه می‌کرد تشکیل گروه‌های مختلف برای شرکت در مسابقات و انجام کار گروهی بود. حتی یادم هست که روز کنکور که محل امتحانم اتفاقا دانشکده مکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان بود، روی بوردها تصاویر شرکت گروه‌های مختلف در مسابقات و کسب مقام و جایزه توسط ایشان را مشاهده می‌کردم.
این فکرها در ذهنم بود ولی کمرنگ بود. توجه کنید، کمرنگ بود. یعنی جزء فرعیات بود. یعنی فکر میکردم جزء لاینفک دانشگاه است. یعنی اگر هم نمی خواستم باید این توانایی ها و مهارتها را کسب می کردم و از دانشگاه خارج می شدم! حالا که فکر می کنم می بینم کلیت تصور من صحیح بوده است به جز قسمت اجباری بودن این برنامه ها. در خاطرم هست پیش از ورود به دانشگاه، زمانی که پیش دانشگاهی بودم، دبیر شیمی خاطراتی از خواهرزاده خود تعریف می کرد و این که او در ابتدای ورود به دانشگاه (یکی دو سال اول) چقدر جو سیاسی داشته و بحث سیاسی با ما می کرد و ... . این پیشفرض هم در گوشه ذهن ما جاباز کرد که خوب حالا هرچی نتونستیم توی دبیرستان کاری بکنیم تلافی اش را در دانشگاه درمیاریم.
فکر می کنید چه روندی را طی کردم. سال اول کلا تعطیل. درس و تکلیف و نمره تعطیل. اصلا یه تزهایی داشتم که اصلا برای دانشجو افت داره تکلیف بنویسه. بعد نمی نوشتم روز تحویل تکالیف می دیدم فقط 10% بچه ها مثل من هستند. یه نمه استرس می گرفتم. بقیه می نشستند فوری یا کپ می زدند یا همون موقع یه تلاشی می کردند (دسته دوم معمولا زیر یک نفر بود!!!). اما همچنان در آن موقعیت می گفتم: چی؟ کپ بزنم؟ عمرا. بعدشم مثل مرد آخر ترم از 2 نمره تکلیف (بعضا بیشتر) به زور 0.2 می گرفتم اون هم مال تکلیفی که اول ترم داده بودم (آخه اول ترم همه ذوق و شوق دارند).
خلاصه بگم که ترم اول چون درس ها را نسبتا بلد بودم متوجه نشدم دارم کم کاری می کنم و نمراتم خوب شد. ولی ترم دوم هم واحد زیاد برداشتم هم درس ها سخت تر شدند و هم کار غیردرسی ما به اوج خودش رسید که معدل 14 ارمغان آن دوران است. دیگه از ترم 3 آروم آروم به خودم اومدم ولی دیگه نتونستم برم اون سمت و سویی که علاقه داشتم. چون فقط می رسیدم درسها را پاس کنم و
تکلیفها را بنویسم. البته اونقدرا هم سیب زمینی نبودم. خاطرم هست اواخر ترم 4 بود که یکی از رفقا را در مجموعه ای تحت عنوان (جهاد علمی دانشجویان) دیدم. پرس و جو شدم و دیدم که این بچه ها در زمینه آموزش و پرورش بچه های مناطق محروم فعالیت می کنند. حدود  هشت نه ماهی باهاشون کار می کردم و دو اردوی جهاد علمی هم باهاشون رفتم که انصافا تجربیات قشنگی بود برام.
 
پی نوشت 1: اگر هدف و برنامه نداشته باشید، با وزش باد و طوفان مرتب جابه جا می شید. به نظر من گروه های فعال را شناسایی کنید و سعی کنید باهاشون همکاری داشته باشید. یک اینکه تجربه کاری و عملی پیدا می کنید و قاعدتا اونچه در درس و کتاب خوندید را در عمل و پیاده سازی می
بینید. دوم این که کار گروهی یاد می گیرید و سوم این که اگر خوب کار کنید با شرکت توی یه مسابقه مقامی کسب می کنید که این هم خودش رزومه خوبی می تونه براتون باشه.
 
پی نوشت 2: دوباره میگم هدفتون را مشخص کنید. ببینید بعد چهار سال میخواهید در چه وضعیتی دانشگاه را ترک کنید. بگو میخوام معدلم فلان باشه، فلان درسا را پاس کرده باشم. کار تحقیقاتی کرده باشم یا نه. اگر آره در چه زمینه ای با کدوم استاد. ارشد بخونم یا نه. چه گرایشی (حتی چه رشته ای. دراین زمینه بیشتر توضیح خواهم داد.)


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۵۷
عماد صادق زاده

همیشه این سوال در ذهنم مطرح بوده و هست که مهندس موفق کیست. چگونه فکر می کند، چگونه کار می کند و چه برنامه ای در مواجهه با سوالات جدید دارد. اصلا آیا یک عنوان است که به کسی که در یکی از رشته های مهندسی درس می خواند می دهند.

جالب است بدانید ریشه کلمه مهندس از اندازه فارسی است. از اندازه، هندسه عربی ساخته شده است. قرار گرفتن در وزن فاعل‌ساز کلمه مهندس را دوباره به ما پس داده است. پس مهندس در تعریف ساده آن باید اندازه بگیرد، طرح بدهد و اجرا کند. اندازه گیری امور کیفی به جای خود، حتی گاهی باید کیفیت را هم اندازه گیری کند. باید بگوید نیاز بازار به این محصول تا چه حد است. باید اولویت پروژه ها و برنامه ها را اندازه گیری کند. باید میزان مشکلات را بسنجد. پس اندازه گیری یک کلمه نیست. یک دنیا حرف در خود جای داده است. از طرف دیگر مبنای کار هم قرار می گیرد. پس عدم استفاده درست از ابزار مناسب و یا اشتباه در این فرآیند، حتی درصورت درست بودن ادامه را، تباهی کار را در پی دارد.

مهندس باید برای حل مسئله طرح بدهد. طرح خود در چندین لایه مطرح است. اول باید بگوید چه مسیری برای حل مسئله طی شود. این در حقیقت کلی ترین طرح است. مطالعات بیشتر اجزای مسئله را بیشتر مشخص می کند. پس از آن با استفاده از یک نفر کارشناس یا گردهم‌آیی مجموعه‌ای از کارشناسان، طرح جزئی با قابلیت اجرا ارائه می‌شود. در نهایت با در اختیار گذاشتن طرح به مهندسان و مدیران اجرایی و گردهم‌آیی مجموعه‌ای از کارگران، تکنسین‌ها، مهندسان و مدیران طرح وارد مرحله اجرایی شده و به بار می نشیند.

تا اینجای کار مبنای مشخصی ریخته شد که وقتی می گوییم مهندس بدانیم با چه پدیده ای روبه رو هستیم! حال می خواهیم بدانیم این پدیده چگونه می تواند موفق هم باشد!! در این مجموعه نوشته ها که به مناسبت روز مهندس کلید خورده است، سعی می کنم ویژگی های یک مهندس آن هم از نوع موفقش (!) را البته از دیدگاه خودم براتون بگم.

من اولین ویژگی را بینش و آینده‌نگری می دونم. کسی که این توانایی را داشته باشه که نیاز را درست و به موقع تشخیص دهد. یک مهندس خوب را با این ویژگی برجسته می تونم بیل گیتس را نام ببرم (البته از نظر آکادمیک مهندس حساب نمیشه، چون درس دانشگاهی را نیمه کاره رها کرد!). در اواخر دهه 70 با دوستش به این ایده فکر می کنند که هر خانه نیازمند یک رایانه شخصی خواهد بود. جالب اینجا است که در آن زمان، این ایده دیوانگی قلمداد می شد. ولی با طرح و برنامه دقیق، می بینیم که نه تنها ایده محقق شده است بلکه بیل گیتس با سرمایه ای بیش از 80 میلیارد دلار از ثروتمندترین افراد روی کره زمین محسوب می‌شود. مهندس دیگر را هنری فورد می توان نام برد. او نیز بدون داشتن تحصیلات آکادمیک توانست تحولی در عرصه خودروسازی ایجاد کند. ایده او این بود که با توجه به مشکلاتی که استفاده از اسب به همراه دارد، باید آن را با موتور محرک قدرتمندی (ابتدا بخار و بعد موتور احتراقی) جایگزین ساخت. او نیز در جهتی گام برداشت که هر خانواده ای بتواند از محصول او استفاده کند.

دومین ویژگی را به روز بودن می دانم. مهندس باید در جریان آخرین اخبار و فناوری های موثر بر کار خود باشد. پس اول باید پارامترهای تاثیرگذار بر کار خود را شناسایی کند. این پارامترها می توانند قیمت ارز و نفت، روابط سیاسی و بین المللی، قوانین و قراردادهای مصوب ملی و بین المللی و ... باشند. از طرف دیگر باید با فناوری روز به پیش برود. اگرچه روزی مکان مناسب در بازار برای فروش محصول کارایی داشت ولی اکنون باید بفهمد که فروش آنلاین نقش چشمگیری در فروش شرکتها ایفا می کند و خود را برای این تغییر تدریجی آماده کند. در غیر این صورت حذف تدریجی خود را خواهد دید. اگرچه روزی محصول را با فناوری مرسوم آن زمان تولید می کرده است اما با رصد فناوری های نوین باید درصدد باشد تا با کاهش قیمت و افزایش کیفیت از رقبا پیشی گیرد.

 

در ادامه این سری مباحث به سایر ویژگی ها همچون خلاقیت، ارتباط اجتماعی، وقت شناسی، مطالعه پرداخته می‌شود. با ارائه نظرات ارزشمند خود ما را در اصلاح و تکمیل این مباحث یاری فرمایید.

 

پی نوشت: ادیبی می گفت که تدوین زبان عربی به صورت قانون‌مند کار ایرانیان بوده است. این است که می بینی به طور معمول مردم جمله ای را بدون استفاده از کلمه ای عربی به پایان نمی‌رسانند. من به شخصه حس خوبی به آن اشخاص ندارم. به نظر شما در زمان کنونی چه کسانی همچون ادیبان عرب زبان ایرانی در غنای تمدنی غیر می کوشند؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۳
عماد صادق زاده