گسترش دانش و تجربه مهندسی

در این وبلاگ به موضوعاتی که یک مهندس مکانیک در طول زندگی شخصی و حرفه ای با آن روبه رو بوده، پرداخته شده است.

گسترش دانش و تجربه مهندسی

در این وبلاگ به موضوعاتی که یک مهندس مکانیک در طول زندگی شخصی و حرفه ای با آن روبه رو بوده، پرداخته شده است.

دنیای مهندسی، دنیای پر رمز و رازی است. در گذشته شاهد آن بودیم که هر رشته مهندسی قصد داشت با ایجاد مرزهایی، گرایش هایی را پدید آورد که تخصصی تر به حوزه های مزبور پرداخته شود. ولی با گسترش دانش، نه تنها مرزهای درون رشته ای کمرنگ شد، بلکه مرزهای برون رشته ای نیز اهمیت خود را از دست داد. هم اکنون یک مهندس نمی تواند بگوید از آن جا که در رشته من به این موضوع پرداخته نشده است، من این زمینه کاری دارای این موضوع را نخواهم پذیرفت. بنابراین شاهد هستیم یک استاد ریاضی در زمینه هوش مصنوعی فعالیت می کند. استاد مکانیک، پروژه هایی در زمینه ابررایانه انجام می دهد و ... .بنده با وجود آن که در زمینه مهندسی مکانیک مطالعه داشته ام، ولی به دلیل اشتراکات فراوان مخصوصا در سال های ابتدایی، برای سایر رشته ها هم مطالعه این وبلاگ خالی از فایده نخواهد بود. از طرف دیگر با مطالعه تاریخ مهندسی می بینیم که سایر رشته های مهندسی از پهلوی این مادر بیرون آمده اند.

۱۳ مطلب با موضوع «مشاوره و تجربیات» ثبت شده است

تاکنون در مصاحبه های شغلی گوناگونی شرکت کرده ام. از شرکتی که در یک خانه کلنگی به مساحت حدود 60 متر با 3 نفر نیرو که یک نفرشان در پارکینگ کارگری می کرد تا شرکتی که مدعی منسجم ترین مدیریت با پیشرفته ترین محصولات است. از مجموعه ای که حقوق سه ماه آزمایشی ماهانه 50% حقوق مصوب وزارت کار است و پس از سه ماه واریز می شود تا صنعتی که همان ابتدای کار حقوقی در حدود 2 میلیون تومان پیشنهاد می کند. هرکدام هم روند استخدام مخصوص به خود را دارند. بعضی ها پس از مصاحبه اولیه بلافاصله مشغول به کار می شوی. بعضی حتی تا 9 ماه باید سماق بمکی.

اما مطلبی که می خواهم در اینجا مطرح کنم مربوط به خود جلسه مصاحبه است. مصاحبه ممکن است کاملا برمبنای رزومه و انتظارات طرفین باشد و هرکدام ارزیابی کنند که آیا درصورت توافق، این معامله برایشان ارزش افزوده دارد یا نه. به همین دلیل مصاحبه کننده سعی می کند با بررسی روند تحصیلی و سابقه شغلی و آگاهی از برنامه آتی او و مقایسه با جایگاهی که برای او درنظر گرفته است برای استخدام فرد تصمیم بگیرد.

از طرف دیگر برخی مصاحبه ها سعی دارند بیشتر اطلاعات فنی مصاحبه شونده را شخم بزنند. یعنی مباحثی که مثلا در طول 5 سال یا بیشتر آموخته، او باید در عرض نیم ساعت فراخوانی کند. در بعضی موارد که فرد فاصله زیادی با زمان تحصیل خود دارد این بحران وخیم تر می گردد. 

حال روی سخن من با آن مصاحبه کننده ای است که مثلا یک نما از نقشه مانند زیر را جلوی فرد می گذارد و می گوید دونمای دیگر را ترسیم کن. درسی که مثلا 10 سال پیش با آن درگیر بوده است. من دوست دارم بدانم از طرح این چنین سوالاتی دنبال چه می گردند. وقتی شمایی که به عنوان مهندس عمری را مشغول تحصیل و پس از آن احیانا کار بوده اید آیا برایتان کاری دارد در عرض چندروز مروری بر آن مباحث داشته باشید و همه چیز را به خاطر آورید. اما به نظر می رسد اگر این گونه سوالات مغرضانه مطرح نشود فرد از نظر درونی ارضا نشده است. احساس می کند که رزومه بازگوشده بالاتر از خودش است. پس باید به نوعی خط بطلانی بر آن بکشد و این با مطرح کردن سوالی از مباحث پایه ای مهندسی به صورت دشوار میسر می شود.

تجربه نشان داده است که آمادگی ذهنی بالا و اعتماد به نفس نقش مهمی در ارائه مناسب توانایی های مصاحبه شونده دارد. ممکن است یک سوال از طراحی اجزاء مطرح شود. پس از آن مباحث رزومه ای و برنامه های آینده به زبان انگلیسی پرسیده شود. و به همین ترتیب.

یکی از جالب ترین وجوه رشته های فنی به ویژه مهندسی مکانیک گستردگی فوق العاده زیاد آن است. این مطلب از یک طرف دست فارغ التحصیلان این رشته را باز می گذارد تا زمینه مورد علاقه مطالعاتی و شغلی را انتخاب کنند. از طرف دیگر یک چالش عمده برای مهندسان تازه وارد یا جویای کار است. به عنوان مثال طرف درمورد چرخدنده ها تنها در حد یک مبحث از مباحث طراحی اجزا 2 اطلاعات دارد. این درصورتی است که در مصاحبه یا پس از استخدام انتظار یک مهندس باسابقه از این فرد دارند و درنتیجه صنعتگر دانشگاه را زیرسوال می برد و بدین ترتیب از آموزش مهندس تازه وارد و ایجاد حلقه ای بین آموخته ها و آنچه در عمل پیاده می شود سر باز می زند و نهایتا این می شود که صنعت چیز جدیدی به ندرت از خود بیرون می دهد. تنها مصرف کننده تکنولوژی است. چون در ابتدای ورود به او گفته می شود هرچه آموخته ای به جز سطل زباله کاربرد دیگری ندارد.

در عکس زیر جواب سوال بالا که در نرم افزار سالیدورکس رسم شده است، به نمایش گذاشته است. 

drawing




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۳۷
عماد صادق زاده

من سعی می کنم هراز گاهی نگاهی به خارج از رشته خودم داشته باشم. یکی از زمینه هایی که معمولا در مطالعات آزادم میگنجونم بحث های مدیریتی است. در خاطرم هست یکی از دوستان پس از کارشناسی که با هم مهندسی مکانیک میخوندیم قصد داشت برای ارشد MBA را دنبال کنه. اون موقع این کار دوستم را اشتباه محض میدونستم. تا اینکه همین دانشگاه ما قبول شد و پس از افزایش اطلاعات من در مورد این رشته و روند پیشرفت دوستم، متوجه شدم که راه درستی را پیش گرفته. یکی از اساتید دوستم، مهندس محمدرضا شعبانلی است که به پیشنهاد او حدود دوسال و نیم پیش با سایتش و مقالاتش آشنا شدم.

اخیرا یک پستی در مورد تجربیات ده ساله وبلاگ نویسیش بیان کرده که برام خیلی خیلی جالب بود و گفتم با شما در میون بذارم. درجایی از این مقاله حرف فوق العاده سنگینی میزنه. اون کسی است که مهندسی مکانیک را در دانشگاه شریف و با شاگرد اولی فارغ التحصیل شده است. با این وجود میگه اگر تجربه الان را داشتم و از من میپرسیدند بین ورود به دانشگاه و وبلاگ نویسی کدام را انتخاب میکنی قطعا وبلاگ نویسی را برمی گزیدم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۰۹:۵۴
عماد صادق زاده
خیلی وقت بود با دنیای مهندسی فاصله گرفته بودم. یعنی از حدود 6 ماه پیش که پایان نامه را دفاع کردم دیگه کار جدی ای در این زمینه نکردم. البته تو این مدت سعی داشتم با مطالعه مطالب مهندسی و اخبار فناوری خیلی هم دور نشم. مثلا یه کاری که کردم اومدم یه گروه پنج نفره توی تلگرام ساختم تحت عنوان "mechanical engineering" و از رفیقام هرکس را میشناختم علاقمنده اضافه کردم. چشتون روز بد نبینه انگار گرد مرگ پاشیده باشند رو این گروه یا اعضاش طلسم شده باشند. اصن لام تا کام حرف نمیزنن. حالا اون به جهنم. حداقل وقتی یه نفر پست میذاره را بخونید و یه قدردانی ازش بکنید که باز هم انگیزه بگیره و دوباره سعی کنه مطالب جدید و به دردبخور پیدا کنه و به اشتراک بذاره.
نهایتا این شانس را داشتم که حدود دو هفته پیش به صورت جدی وارد یه پروژه شکل دهی بشم. البته این قضیه از حدود یه سال پیش کلید خورده بود ولی گاهی به هرجهت بود. واقعا کار سنگینیه. فقط در این حد میگم که یه نفر که باهاش کار میکنم پروژه ارشدش روی همین موضوع بوده. یعنی دراصل این پروژه در ادامه کار اونه و خیلی از مدل های ایشون استفاده می کنیم. ولی کار حدود سه ماه پیش به یه گرهی خورد که خود اون آقا رسما گفت من نمیدونم چی کار باید کرد. خلاصه واقعا بد نقطه ای پروژه گیر کرده بود. 
از دو هفته پیش که درگیر شدم تقریبا روزی 7 ساعت مفید درگیرش بودم. واقعا هر راهی به ذهنم رسید را پیاده کردم. اواخر هفته پیش به رییسم گفتم اگه امروز جواب نگیرم دیگه نمیدونم باید چه کار کنم. خلاصه هی ران بذار هی جواب نگیر. نهایتا در کمال ناباوری در آخرین لحظات هفته پیش دیدم جواب داد. اون لحظه وصف نشدنیه.
توی این قضیه خیلی چیز یاد گرفتم که مهم ترینش همین پشتکار و امید داشتنه. به قول اون ضرب المثل ژاپنی که میگفت اگه یکی دیگه انجام بده من بهترش را انجام خواهم داد و اگر یکی دیگه نتونه من قطعا انجام خواهم داد. 
نکته دوم اینکه دوستان سعی کنند در فرآیند کار یه دفترچه داشته باشند و فرآیند و اقدامات را ثبت کنند. این قضیه برای من که مجبور بودم توی 4 تا نرم افزار کار کنم خیلی حیاتی بود. لازم بود تغییرات را ثبت کنم. این کار ثبت تاریخچه فعالیت ها خیلی عالیه. پس از این که کار هم تموم شد بهتره این مطالب به نوعی مستند بشه. این دقیقا همون چیزیه که ما ایرانی ها بهش دقت نمی کنیم. از اونطرف میبینی که غربی ها روی این قضیه خیلی حساسند. برای همینه سازمان وابسته به یه نفر یا یه گروه نیست. برای همینه میبینی قطعات یه خودرو توی چند کشور تولید میشند و هیچ مشکلی نداره. چون روند کاملا مشخصه و هیچ ابهامی هم در فرآیند وجود نداره ودر عین حال افراد خودشون را نسبت به این استانداردها مقید میدونن.

پی نوشت: سعی میکنم در ادامه، درس های دیگری را خدمتتون ارائه کنم.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۳۶
عماد صادق زاده

یک زمانی انسان می بیند کشوری با خاک یکسان شده، هیچ منبع ارزشمند طبیعی هم ندارد. منتها در عرض سی سال از این رو به آن رو می شود. دو نمونه روشن آن، آلمان و ژاپن هست که همه می دانیم. احساس کردم یکی از پارامترهای کلیدی در این قضیه واژه تعهد باشد در همه ابعاد آن. تعهد به خود، به خانواده، به جامعه، به افرادی که برایت خدمت کرده اند، به محیط زیست و به خالق. 

جالبه برام که حدیثی از یکی از امامان بزرگوار شنیدم به این مضمون که کوچک شمردن گناه، خود گناه بزرگی است. چون در حقیقت هر گناهی می تواند دری به گناه دیگری باشد تا نهایتا فرد را از مسیر اصلی دور کند. این می شود که می بینی دانشجو دارد تکلیف را از دوستش رونوشت می کند و ساده می انگارد. یا پروژه (درسی یا پایان نامه) را کس دیگری انجام می دهد و فرد با هزار و یک دلیل خود را قانع می کند که کار درستی بوده است.

گویند روزی چرچیل در حین جنگ جهانی دوم می خواست به جلسه ای برود که دیرش شده بود. به ناچار راننده اش از مسیر ورود ممنوع گذر می کند که افسر پلیس جلوی آنها را می گیرد. راننده با حالت حق به جانب متذکر می شود که این ماشین نخست وزیر است و ایشان هم وینستون چرچیل هستند. افسر در کمال خونسردی می گوید من ایشان و خودرویشان را خوب می شناسم. ولی در قانون تبصره ای در این مورد نداریم. در نهایت او را جریمه کرده وبا این که چند قدمی تا انتهای مسیر نمانده بوده است، آنها را مجبور می کند از آن مسیر برگردند. در همان حال راننده که ناراحت بوده، می بیند چرچیل نگرانی خاصی ندارد. وقتی جویای علت می شود، او می گوید: " قطعا ما جنگ را خواهیم برد. در کشوری که حتی زیر توپ و تانک، همچنان قانون حاکم است و افسر جزء وظیفه اش را به خوبی انجام می دهد، پس قطعا همه چیز به روال عادی خواهد برگشت."

یکی از ویژگی های انسان متعهد این می شود که از منافع کوتاه مدت خود می گذرد و قطعا می داند منافع بیشتری در بلندمدت کسب خواهد کرد. حرف من این است که هیچ کس نباید از اهمیت کاری که انجام می دهد غافل باشد. حتی اگر داری یک میخ می سازی. چرا که طبق آن ضرب المثل چینی، یک میخ خراب باعث شد نعل از کف پای اسب جداشود. آن اسب زمین بخود. فرمانده از بین برود. لشکر او دچار شکست گردد و یک ملت نابود شود.

قطعا اینجا نقش مهندسان پررنگ تر خواهد بود. قطعا دانشجویی که برای حل تکالیف و پروژه ها وقت نمی گذارد به هزار بهانه ای که بلد است، فردای روزگار هم تسلط کافی ندارد و هم ممکن است با سهل انگاری ابعادی از مساله را نادیده بگیرد. چندین چندبار برای خود من پیش آمده که یک پروژه را با دقت ارزیابی کردم ولی باز آخر دیدم که اگر این مطلب را هم دیده بودم، کار بهتری می شد. این می شود که می بینی مهندس خوب، بیش از 50 درصد پروژه به بررسی و مطالعه و برنامه ریزی می پردازد و با کمترین هزینه به نتیجه می رسد ولی مهندس بی سواد با ساده انگاری می گوید بریم جلو ببینیم چی میشه و هر روز یه مساله و مشکل جدید. می بینی پروژه یکساله بعد از سه سال هنوز به نتیجه مشخصی نرسیده است و فقط گزارش رد می کنند تا بخشی از بودجه پروژه را بگیرند و وقتی تمام بودجه تمام شد، پروژه نیمه تمام رها می شود. از این دست مورد زیاد وجود دارد که چندتایی به چشم خود از نزدیک دیده ام.

این حرفا رو که زدم نه این که خودم همه این قضایا را رعایت می کنم. اتفاقا خوبی این وبلاگ نویسی اینه که یه چیزایی را هم به خودت یادآوری می کنی. امید آنکه با توسعه این خصلت، زمینه های توسعه پایدار این مرزوبوم را فراهم کنیم.

پی نوشت: یه سفر رفتیم عقدا برای دیدن خود عقدا و هتل سنتی خالو میرزا. به نظر من رییس هتل که اتفاقا مرد جوانی هم بود مصداق بارز تعهد بود. یک اینکه آمده بود یک بنای تاریخی با قدمت نزدیک به هفتصد سال را بازسازی کرده بود. درحالی که قبل از آن خرابه ای بیش نبود. دو با راه اندازی این هتل حداقل 5 خانوار از قبل او و این هتل ارتزاق می کنند. سه اینکه با جذب گردشگر هم جاذبه های آن شهر را ارائه می کند و هم باعث رونق کسب و کار در آن شهر می شود. واقعا لذت بخش بود. دیدن این همه زیبایی. چه خود هتل و معماری سنتی و دلنشین آن و چه این اقدام رییس هتل در راه اندازی این کسب و کار.


پی نوشت 2: یکی دیگه از مصادیق تعهد که خودم باید رعایت کنم داشتن نظم در ارائه پست هست. دوستان تشریف میارند مطلب بخونند میبینند هنوز بعد 3 هفته مطلبی گذاشته نشده. پس این تغییر را از خودم آغاز میکنم و همین جا متعهد میشم در هرماه دو پست یا بیشتر خدمت بازدیدکنندگان محترم ارائه کنم. این که یه کم دیر به دیر مطلب میذارم هم بیشتر متمایلم مطالب به درد بخور بذارم تا واقعا طرف که مطلب را خوند بگه دستش درد نکنه. به اون وقتی که برای خوندنش صرف کردم می ارزید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۹
عماد صادق زاده

در خاطر دارم زمانی که در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شدم، پس از مدتی به همت شورای صنفی دانشکده، یک جلسه معارفه برگزار شد. قبل از مراسم فکر می کردیم مثلا برای آشنا شدن دانشجویان با همدیگر قرار است خودمان را معرفی کنیم و ... .خلاصه در اون مراسم، رئیس دانشکده، معاونان او و مسئول مرکز مشاوره حضور داشت. زمانی که دکتر شیرانی رئیس دانشکده برای سخنرانی روی سن رفتند را هیچ گاه فراموش نمی کنم. ایشان گفتند در این دانشگاه از دانشجو و کارمند گرفته تا استاد و روسا را می توان به دو دسته تقسیم بندی کرد. عده ای هستند که سعی دارند با مطرح کردند نام دانشگاه به عنوان محل کار یا تحصیل خود را بالا بکشند و دسته دوم کسانی هستند که با فعالیت ها و رفتار خود نام دانشگاه را بالا می کشند. از اون روز به بعد همیشه پیش خودم دوست داشتم افراد را توی یکی از این دو دسته بگنجانم.

چند وقتی است این حرف دکتر شیرانی مثل خوره افتاده به جونم. مرتب پیش خودم میگم یعنی من جزء کدام دسته ام. نشانه های شناسایی هم ساده است. عباراتی مثل "من فارغ التحصیل (دانشجو) دانشگاه ... هستم." یا "ما دانشجویای دانشگاه ... همه فلان ویژگی را داریم" یا "من دانشگاه ... باید یه همچین کاری کنم!" نشان دهنده اینه که هویت خودت را زیر برچسب فلان دانشگاه یا دانشکده تعریف می کنی. یه بررسی ساده هم بهم نشون میده که با توجه به این که کار خاصی نکردم هنوز توی دسته اول می گنجم. ولی حداقل خوشحالم که دوست ندارم تا 5 سال دیگه توی این دسته بمونم.

البته من منکر این قضیه نیستم که شما به هرحال لازمه یه جایی خودت را معرفی کنی یا اصلا دوست داری به دانشگاهت افتخار کنی. ولی این قضیه فرق میکنه با این که از اعتبارش هزینه کنی. دوستم تعریف می کرد یه زمانی رفته بود برای مصاحبه شغلی یکی از شرکت های مستقر در شیراز. مدیر عامل وقتی فهمیده بود که دوستم فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی اصفهانه، خیلی خوشش اومده بود. گفته بود قبلا هم چندتا از فارغ التحصیلان اونجا توی مجموعه کار می کردند و منشا خدمات شایسته ای برای شرکت بودند. خوب به نظر من شمایی که میری برای استخدام و بعد هم استخدام میشی. حواست باشه. داری اول کار هزینه می کنی از اسم دانشگاهت. پس حواست باشه بعد اون مدت کار، همون قدر که هزینه که کردی را برگردونی.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۶:۰۹
عماد صادق زاده