گسترش دانش و تجربه مهندسی

در این وبلاگ به موضوعاتی که یک مهندس مکانیک در طول زندگی شخصی و حرفه ای با آن روبه رو بوده، پرداخته شده است.

گسترش دانش و تجربه مهندسی

در این وبلاگ به موضوعاتی که یک مهندس مکانیک در طول زندگی شخصی و حرفه ای با آن روبه رو بوده، پرداخته شده است.

دنیای مهندسی، دنیای پر رمز و رازی است. در گذشته شاهد آن بودیم که هر رشته مهندسی قصد داشت با ایجاد مرزهایی، گرایش هایی را پدید آورد که تخصصی تر به حوزه های مزبور پرداخته شود. ولی با گسترش دانش، نه تنها مرزهای درون رشته ای کمرنگ شد، بلکه مرزهای برون رشته ای نیز اهمیت خود را از دست داد. هم اکنون یک مهندس نمی تواند بگوید از آن جا که در رشته من به این موضوع پرداخته نشده است، من این زمینه کاری دارای این موضوع را نخواهم پذیرفت. بنابراین شاهد هستیم یک استاد ریاضی در زمینه هوش مصنوعی فعالیت می کند. استاد مکانیک، پروژه هایی در زمینه ابررایانه انجام می دهد و ... .بنده با وجود آن که در زمینه مهندسی مکانیک مطالعه داشته ام، ولی به دلیل اشتراکات فراوان مخصوصا در سال های ابتدایی، برای سایر رشته ها هم مطالعه این وبلاگ خالی از فایده نخواهد بود. از طرف دیگر با مطالعه تاریخ مهندسی می بینیم که سایر رشته های مهندسی از پهلوی این مادر بیرون آمده اند.

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهندس موفق» ثبت شده است

پیش نوشت: آدم بعضی مواقع یه حرفایی می زنه که خودش هم صد در صد بهش اعتقاد نداره. چون اگه اعتقاد کامل داشت بهش عمل می کرد. (اشاره به نامنظمی خودم و ...)

ما که قبل از این که به سمت بازار کار نزدیک بشیم، سعی می کردیم آمار داشته باشیم. بنابراین اگه نمایشگاهی چه داخل دانشگاه چه بیرون برگزار می شد، سعی می کردم شرکت کنم. یه جمله کلیشه ای که اکثر به اصطلاح مهندسها می گفتند این بود: "آقا اونچه در دانشگاه خوندید باید بریزید دور. اینجا برای خودش دنیای دیگری است." به قول دکتر سلطانی (استاد مکانیک دانشگاه تهران- رییس دانشکده مکانیک)، هم آره هم نه. به نظرم نه اش پررنگ تره. با این دید اگر فرد وارد بازار کار بشه امید پیشرفتش هست. وگرنه میشه دنباله رو دیگران. حتی اگر به نظر دیگران موفق بیاد. الان دیگران چه کسی را موفق می نامند. کسی که ظاهرش دو تومن به بالا قیمت داشته باشه. خوب این فرد میشه قطعه ساز برای این خودرویی که همه ازش می نالند. ولی خوب با دوتا زدوبند تونسته پول به جیب بزنه. ولی این نمیشه مهندس. نه از این بابت می گم که طرف باید چشماش را باز کنه. مهندس بخش بهش میگه این کار را بکن. ولی با یه مروری روی درس طراحی اجزا یادش بیاد میشه همچین بهینه سازی هم انجام داد و هزینه ها را کاهش داد. بعد با دلیل و مدرک طرف را قانع کنه. آره از این جهت که نباید فکر کنه حالا که چهار سال دانشگاه تو رشته مهندسی خونده دیگه عالم دهره و مثلا به یه تکنسین با 20 سال سابقه توجهی نشون نده.

کسب تجربه و درعین حال درخاطرداشتن اصول و فنون مهندسی آکادمیک، باعث میشه که کار با صبر و حوصله یه مرحله به پیش برده بشه. البته دوستان تازه وارد به کار باید بدونند که همیشه اون اینرسی قبلی موجود در محیط کار مانع از تغییر پیشنهادی شما می شود. ولی نباید بی خیال شد. باید به پیش رفت تا آخر روزی بفهمند راه درست همین است.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۵
عماد صادق زاده

در ادامه بحث یادگیری نرم افزار سالیدورکس و قابلیت های منحصر به فرد آن، می توانم به امکان حرکت و ضبط فیلم آن اشاره کنم. به عنوان مثال شما دستگاهی را طراحی می کنید که دارای جزییاتی است که به چشم نمی آید. هم چنین شما می خواهید همچون دنیای واقع، دستگاه مورد نظر را از جهات و زوایای گوناگون بررسی کنید. حتی امکان مشاهده عملکرد و مکانیزم حرکتی وجود دارد. معمولا این گونه کارها توسط نرم افزارهای تخصصی انیمیشن مانند 3D-Max انجام می شود. ولی در یک سطح پایین تر همان کارها را می توان در خود نرم افزار سالیدورکس به انجام رسانید و از آن فیلم تهیه کرد. یکی از کاربردهای حرفه ای برای این بخش، آموزش نحوه مونتاژ مجموعه است.

فرض کنید شما یک مجموعه مونتاژی دارید که بدنه بیرونی مانع از مشاهده اجزای درونی می شود. بنابراین می توانید با رفتن به زبانه motion از نرم افزار بخواهید تا ثانیه 10 تنها بدنه بیرونی قابل نمایش باشد به اضافه اینکه یه دوران 360 درجه حول محوری که خودتان تعریف می کنید داشته باشید. پس از آن ورود اولین قطعات با توجه به ترتیب مونتاژ به داخل بدنه دستگاه را به تصویر بکشید. لازم به ذکر است در هر مرحله قابلیت تغییر نورپردازی و شفافیت وجود دارد. پس از آن قطعات مونتاژی در مرحله دو و به همین ترتیب تا آخر. از امکان دوران در حین مونتاژ برای ارائه زوایای پنهان مجموعه مونتاژی می توان بهره برد. لازم به ذکر است برای انجام هرکدام از کارهای اضافه کردن قطعات به مجموعه مونتاژی یا برداشتن آنها لازم است یک مجموعه انفجاری (Exploded view) از قبل تعریف شده باشد.

برای یادگیری کامل این مبحث توصیه می شود، در خود سالیدورکس، بخش tutorial، سپس design evaluation and simulation انتخاب گردد. در آن جا اولین مجموعه آموزشی پویانمایی (animation) است که به صورت تصویری این قابلیت توضیح داده شده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۰:۱۱
عماد صادق زاده

من سعی می کنم هراز گاهی نگاهی به خارج از رشته خودم داشته باشم. یکی از زمینه هایی که معمولا در مطالعات آزادم میگنجونم بحث های مدیریتی است. در خاطرم هست یکی از دوستان پس از کارشناسی که با هم مهندسی مکانیک میخوندیم قصد داشت برای ارشد MBA را دنبال کنه. اون موقع این کار دوستم را اشتباه محض میدونستم. تا اینکه همین دانشگاه ما قبول شد و پس از افزایش اطلاعات من در مورد این رشته و روند پیشرفت دوستم، متوجه شدم که راه درستی را پیش گرفته. یکی از اساتید دوستم، مهندس محمدرضا شعبانلی است که به پیشنهاد او حدود دوسال و نیم پیش با سایتش و مقالاتش آشنا شدم.

اخیرا یک پستی در مورد تجربیات ده ساله وبلاگ نویسیش بیان کرده که برام خیلی خیلی جالب بود و گفتم با شما در میون بذارم. درجایی از این مقاله حرف فوق العاده سنگینی میزنه. اون کسی است که مهندسی مکانیک را در دانشگاه شریف و با شاگرد اولی فارغ التحصیل شده است. با این وجود میگه اگر تجربه الان را داشتم و از من میپرسیدند بین ورود به دانشگاه و وبلاگ نویسی کدام را انتخاب میکنی قطعا وبلاگ نویسی را برمی گزیدم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۰۹:۵۴
عماد صادق زاده
خیلی وقت بود با دنیای مهندسی فاصله گرفته بودم. یعنی از حدود 6 ماه پیش که پایان نامه را دفاع کردم دیگه کار جدی ای در این زمینه نکردم. البته تو این مدت سعی داشتم با مطالعه مطالب مهندسی و اخبار فناوری خیلی هم دور نشم. مثلا یه کاری که کردم اومدم یه گروه پنج نفره توی تلگرام ساختم تحت عنوان "mechanical engineering" و از رفیقام هرکس را میشناختم علاقمنده اضافه کردم. چشتون روز بد نبینه انگار گرد مرگ پاشیده باشند رو این گروه یا اعضاش طلسم شده باشند. اصن لام تا کام حرف نمیزنن. حالا اون به جهنم. حداقل وقتی یه نفر پست میذاره را بخونید و یه قدردانی ازش بکنید که باز هم انگیزه بگیره و دوباره سعی کنه مطالب جدید و به دردبخور پیدا کنه و به اشتراک بذاره.
نهایتا این شانس را داشتم که حدود دو هفته پیش به صورت جدی وارد یه پروژه شکل دهی بشم. البته این قضیه از حدود یه سال پیش کلید خورده بود ولی گاهی به هرجهت بود. واقعا کار سنگینیه. فقط در این حد میگم که یه نفر که باهاش کار میکنم پروژه ارشدش روی همین موضوع بوده. یعنی دراصل این پروژه در ادامه کار اونه و خیلی از مدل های ایشون استفاده می کنیم. ولی کار حدود سه ماه پیش به یه گرهی خورد که خود اون آقا رسما گفت من نمیدونم چی کار باید کرد. خلاصه واقعا بد نقطه ای پروژه گیر کرده بود. 
از دو هفته پیش که درگیر شدم تقریبا روزی 7 ساعت مفید درگیرش بودم. واقعا هر راهی به ذهنم رسید را پیاده کردم. اواخر هفته پیش به رییسم گفتم اگه امروز جواب نگیرم دیگه نمیدونم باید چه کار کنم. خلاصه هی ران بذار هی جواب نگیر. نهایتا در کمال ناباوری در آخرین لحظات هفته پیش دیدم جواب داد. اون لحظه وصف نشدنیه.
توی این قضیه خیلی چیز یاد گرفتم که مهم ترینش همین پشتکار و امید داشتنه. به قول اون ضرب المثل ژاپنی که میگفت اگه یکی دیگه انجام بده من بهترش را انجام خواهم داد و اگر یکی دیگه نتونه من قطعا انجام خواهم داد. 
نکته دوم اینکه دوستان سعی کنند در فرآیند کار یه دفترچه داشته باشند و فرآیند و اقدامات را ثبت کنند. این قضیه برای من که مجبور بودم توی 4 تا نرم افزار کار کنم خیلی حیاتی بود. لازم بود تغییرات را ثبت کنم. این کار ثبت تاریخچه فعالیت ها خیلی عالیه. پس از این که کار هم تموم شد بهتره این مطالب به نوعی مستند بشه. این دقیقا همون چیزیه که ما ایرانی ها بهش دقت نمی کنیم. از اونطرف میبینی که غربی ها روی این قضیه خیلی حساسند. برای همینه سازمان وابسته به یه نفر یا یه گروه نیست. برای همینه میبینی قطعات یه خودرو توی چند کشور تولید میشند و هیچ مشکلی نداره. چون روند کاملا مشخصه و هیچ ابهامی هم در فرآیند وجود نداره ودر عین حال افراد خودشون را نسبت به این استانداردها مقید میدونن.

پی نوشت: سعی میکنم در ادامه، درس های دیگری را خدمتتون ارائه کنم.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۳۶
عماد صادق زاده

یک زمانی انسان می بیند کشوری با خاک یکسان شده، هیچ منبع ارزشمند طبیعی هم ندارد. منتها در عرض سی سال از این رو به آن رو می شود. دو نمونه روشن آن، آلمان و ژاپن هست که همه می دانیم. احساس کردم یکی از پارامترهای کلیدی در این قضیه واژه تعهد باشد در همه ابعاد آن. تعهد به خود، به خانواده، به جامعه، به افرادی که برایت خدمت کرده اند، به محیط زیست و به خالق. 

جالبه برام که حدیثی از یکی از امامان بزرگوار شنیدم به این مضمون که کوچک شمردن گناه، خود گناه بزرگی است. چون در حقیقت هر گناهی می تواند دری به گناه دیگری باشد تا نهایتا فرد را از مسیر اصلی دور کند. این می شود که می بینی دانشجو دارد تکلیف را از دوستش رونوشت می کند و ساده می انگارد. یا پروژه (درسی یا پایان نامه) را کس دیگری انجام می دهد و فرد با هزار و یک دلیل خود را قانع می کند که کار درستی بوده است.

گویند روزی چرچیل در حین جنگ جهانی دوم می خواست به جلسه ای برود که دیرش شده بود. به ناچار راننده اش از مسیر ورود ممنوع گذر می کند که افسر پلیس جلوی آنها را می گیرد. راننده با حالت حق به جانب متذکر می شود که این ماشین نخست وزیر است و ایشان هم وینستون چرچیل هستند. افسر در کمال خونسردی می گوید من ایشان و خودرویشان را خوب می شناسم. ولی در قانون تبصره ای در این مورد نداریم. در نهایت او را جریمه کرده وبا این که چند قدمی تا انتهای مسیر نمانده بوده است، آنها را مجبور می کند از آن مسیر برگردند. در همان حال راننده که ناراحت بوده، می بیند چرچیل نگرانی خاصی ندارد. وقتی جویای علت می شود، او می گوید: " قطعا ما جنگ را خواهیم برد. در کشوری که حتی زیر توپ و تانک، همچنان قانون حاکم است و افسر جزء وظیفه اش را به خوبی انجام می دهد، پس قطعا همه چیز به روال عادی خواهد برگشت."

یکی از ویژگی های انسان متعهد این می شود که از منافع کوتاه مدت خود می گذرد و قطعا می داند منافع بیشتری در بلندمدت کسب خواهد کرد. حرف من این است که هیچ کس نباید از اهمیت کاری که انجام می دهد غافل باشد. حتی اگر داری یک میخ می سازی. چرا که طبق آن ضرب المثل چینی، یک میخ خراب باعث شد نعل از کف پای اسب جداشود. آن اسب زمین بخود. فرمانده از بین برود. لشکر او دچار شکست گردد و یک ملت نابود شود.

قطعا اینجا نقش مهندسان پررنگ تر خواهد بود. قطعا دانشجویی که برای حل تکالیف و پروژه ها وقت نمی گذارد به هزار بهانه ای که بلد است، فردای روزگار هم تسلط کافی ندارد و هم ممکن است با سهل انگاری ابعادی از مساله را نادیده بگیرد. چندین چندبار برای خود من پیش آمده که یک پروژه را با دقت ارزیابی کردم ولی باز آخر دیدم که اگر این مطلب را هم دیده بودم، کار بهتری می شد. این می شود که می بینی مهندس خوب، بیش از 50 درصد پروژه به بررسی و مطالعه و برنامه ریزی می پردازد و با کمترین هزینه به نتیجه می رسد ولی مهندس بی سواد با ساده انگاری می گوید بریم جلو ببینیم چی میشه و هر روز یه مساله و مشکل جدید. می بینی پروژه یکساله بعد از سه سال هنوز به نتیجه مشخصی نرسیده است و فقط گزارش رد می کنند تا بخشی از بودجه پروژه را بگیرند و وقتی تمام بودجه تمام شد، پروژه نیمه تمام رها می شود. از این دست مورد زیاد وجود دارد که چندتایی به چشم خود از نزدیک دیده ام.

این حرفا رو که زدم نه این که خودم همه این قضایا را رعایت می کنم. اتفاقا خوبی این وبلاگ نویسی اینه که یه چیزایی را هم به خودت یادآوری می کنی. امید آنکه با توسعه این خصلت، زمینه های توسعه پایدار این مرزوبوم را فراهم کنیم.

پی نوشت: یه سفر رفتیم عقدا برای دیدن خود عقدا و هتل سنتی خالو میرزا. به نظر من رییس هتل که اتفاقا مرد جوانی هم بود مصداق بارز تعهد بود. یک اینکه آمده بود یک بنای تاریخی با قدمت نزدیک به هفتصد سال را بازسازی کرده بود. درحالی که قبل از آن خرابه ای بیش نبود. دو با راه اندازی این هتل حداقل 5 خانوار از قبل او و این هتل ارتزاق می کنند. سه اینکه با جذب گردشگر هم جاذبه های آن شهر را ارائه می کند و هم باعث رونق کسب و کار در آن شهر می شود. واقعا لذت بخش بود. دیدن این همه زیبایی. چه خود هتل و معماری سنتی و دلنشین آن و چه این اقدام رییس هتل در راه اندازی این کسب و کار.


پی نوشت 2: یکی دیگه از مصادیق تعهد که خودم باید رعایت کنم داشتن نظم در ارائه پست هست. دوستان تشریف میارند مطلب بخونند میبینند هنوز بعد 3 هفته مطلبی گذاشته نشده. پس این تغییر را از خودم آغاز میکنم و همین جا متعهد میشم در هرماه دو پست یا بیشتر خدمت بازدیدکنندگان محترم ارائه کنم. این که یه کم دیر به دیر مطلب میذارم هم بیشتر متمایلم مطالب به درد بخور بذارم تا واقعا طرف که مطلب را خوند بگه دستش درد نکنه. به اون وقتی که برای خوندنش صرف کردم می ارزید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۹
عماد صادق زاده