تفریح
امروز بعد از حدود سه چهارسال وایسادم والیبال بازی کردم. چندتا نکته اش برام جالب بود گفتم با شما درمیون بذارم.
یک اینکه دیدن صحنه های والیبال و بازی های والیبال خیلی تاثیرگذاره. میشه یه جوری ربطش داد به همون تصویرسازی و یا نشست و برخاست با انسان های موفق. در این مورد خاص اتفاقی که افتاد اول دو ست عقب بودم و سعی کردم بازی دستم بیاد ست دوم را بدجوری باختیم با اختلاف 7 تا. ست بعدش گفتم میشه من دو امتیاز پاسور وایسم. گفتند باشه. یعنی مشابه همون حرکات سعید معروف را میزدم که یه بچه ها پس از 5 تا امتیازی که گرفتم گفت "ببین بچه شکوفا شد" ;-)) خلاصه این ست را با اختلاف 5 تا بردیم. البته یه سری تغییراتی هم اعمال شده بود نسبت به ست پیشین.
نکته دو اینکه یه دفاع رفتم در برابر آبشار دیدنی. مشابه همین دفاعای تیم ملی. درجا خوابید تو زمینشون. خیلی حال کردم. اصلا اونایی که دوسال بود داشتند بازی میکردند هفته ای یه بار از اول بازی تا آخر بازی هیچکس همچین حرکتی نزد. اینقدر برام لذتبخش بود که گفتم اگه آدم واقعا برای یه سری چیزا یه مدت زیادی وقت صرف کنه و نهایتا به هدفت برسی بازم میارزه. مثلا آدم ده سال بدبختی بکشه و کارآفرینی کنه (کارآفرین اسمش فقط قشنگه ها. توش بری در جا اومدی بیرون. خیلی داستان داره) ولی آخرش ببینه مثلا ده تا خونواده دارند از قبلش نون میخورند خیلی حال میده. این نون رسونی هموم رزاقیت پروردگاره که اگه بنده داشته باشه دیگه تو یه دنیای دیگه سیر میکنه. یه مثال دیگه ای که تو ذهنم میاد مالک اشتره. آدم یه عمر دربدری بکشه اما بشه سپهسالار حضرت علی. بشه ستون سپاه مولا.
یاعلی