امروز بچهها
را اول صبح بیدار کردیم. گمان میکردیم دیگه صبحانه ساعت 8 آماده است.
درهرصورت رفتیم به سالن صبحانه و دیدیم گارسون که انگلیسی هم نمیدانست با
انگشتانش عدد 9 را نشان میدهد. من که فکر کردم میگه تا 9 دقیقه دیگه آماده است.
نگو میگه ساعت 9 صبحانه آماده میشه. خلاصه بیست دقیقه به نه بود دیدیم آشپزشون
اومد و همون ساعت نه صبحانه آماده شد که شامل تخممرغ آبپز، پنیر، کره، خیار و
گوجه، کالباس، نون، عسل و یه نوع مربا میشد. از هتل مستقیم رفتیم سمت مجسمه
علی و نینو که به مجسمه عشاق نیز معروف است. علی عاشق مسلمان آذربایجانی است و
نینو دختر گرجی مسیحی که طراحی مجسمه ها به گونهای است که هر چنددقیقه یکبار از
داخل هم رد میشوند. ابتدا تفریحات دریایی از جمله جت اسکی، پاراشوت و پاراگلایدر
بررسی شد و قرار بر استفاده از پاراشوت شد. پس ابتدا اندکی در ساحل رفتیم و مایو
پوشیدیم و تنی به آب زدیم و روی شنهای گرم بدن خشک کردیم. البته ساحل پرسنگ و صغر
آن برای شنا مناسب نبود و بعضا موجهای سهمگینی میزد. پس در حد پا به آب زدن بدن
تر کردیم. دوشی گرفتیم که آب بسیار خنکی داشت و آرام آرام به سمت مجسمه عشاق برای
پاراشوت حرکت کردیم. قایق مشغول بود. بیست دقیقهای صبر کردیم و نوبت ما شد. مسئول
پاراشوت پرسید کی اول میره و بچهها من را شوتیدند. جلیقه را پوشیدم و سوار شدم.
با وینچ آرام آرام مرا آزاد کرد تا رفتم به اوج آسمان. فکر میکنم حداقل ده متر از
سطح آب فاصله داشتم. چشمانداز جالبی از ساحل، دریا و شهر باتومی میشد دید.
تقریبا ده دقیقهای بالا بودم و آرام آرام به پایین آمدم. سپس بچههای دیگر. در کل حدود نیم ساعتی روی
قایق بودیم که نفری 50 لاری به ازای هرنفر هزینه داشت. برج الفبا را در روز و
فانوس دریایی را هم دیدیم.
باتوجه به فشرده
بودن برنامه بهتر بود در این زمان به سمت دلفیناریوم حرکت کنیم که همسفران
نپذیرفتند. نهایتا یک مسجد ترک در خیابان کوتایسی پیدا کردیم و نماز خواندیم و
نهایتا پس از نماز، برای صرف ناهار حدود ساعت 3:30 به سمت رستوران ترکی دنیز
رفتیم. این رستوران جزء سه رستوران برتر سفر ما محسوب میشود. من از رستورانداران
و فعالان عرصه رستوران خواهش میکنم فقط یه سر به این رستوران بزنن تا الفبای کار
حداقل دستشان بیاید. البته دلیل کیفیت آنها هم رقابت شدید هست که چندین رستوران
درکنار هم در این خیابان دارند. با اینکه ساعت سه ونیم بعدازظهر بود ولی درکمال
احترام با ما برخورد داشتند و چند گارسونی که بودند نمیگذاشتند آب در دل مشتری
تکان بخورد. حال شما با رستورانهای ایران و اصفهان مقایسه کنید که ساعت سه به بعد
اصلا دیگه ناهار ندارند. مطلب دیگری که مایه تاسف است عدم وجود رستورانهای بینالمللی
در ایران است. این درحالی است که در گرجستان انواع و اقسام غذاهای کشورهای مختلف
مثل ترکی، عربی مثل لبنانی و سوری، هندی، تایلندی، چینی و اروپایی و حتی ایرانی
وجود داشت.
خلاصه پس از
ناهار به سمت باغ گیاهشناسی باتومی حرکت کردیم. چون مسیرها را با Google map مشخص میکردیم، مسافتها را میدانستیم و کرایه درست تاکسی را هم
میدانستیم. ورودی باغ گیاهشناسی نفری 8 لاری بود که پس از بازدید از آن متوجه
ناچیز بودن آن شدیم. به نظر من ورودیه بناها در ایران نسبتا بالا است و بعضی جاها
نباید داشته باشد. به عنوان مثال هیچکدام از کلیساها در گرجستان حتی بزرگترین و
زیباترین آنها ورودیه نداشت. این مطلبی بود که یکی از توریستهای اتریشی به من
گوشزد کرد و گفت پرداخت ورودیه در هر سایت گردشگری وجهه خوبی ندارد.
باغ گیاهشناسی
باتومی خارج از توصیف است. واقعا سرسبزی درختان و پوشش گیاهی و چشمههای جاری و
انواع و اقسام درختان نیمه استوایی فوقالعاده بود. این باغ در حدود 100 سال پیش
توسط دو گیاهشناس در این منطقه که حالت باتلاقی و لجنزاری بوده ابتدا پاکسازی شده
و سپس احداث میگردد. وجود ساحل دریای سیاه از دیگر جاذبههای این باغ وسیع بود.
پس از پیادهروی و گشتن در باغ و عکسهای بیشمار گرفتن تقریبا به انتهای باغ
رسیدیم که آنجا یک دستشویی وجود داشت. در آن منطقه نسبتا متروکه وجود چنین
دستشویی تمیز و مرتبی از دیگر عجایب این باغ بود. همین نکات ریز و پنهان است که
گردشگری یک کشور را از این رو به آن رو میکند. شایان ذکر است بنا به نظرسنجی
انجامشده از گردشگران خارجی به ایران، یکی از مهمترین چالشهای آنها دستشوییهای
کثیف و نامناسب ایران است. ما حتی در محدوده میدان نقش جهان یک دستشویی استاندارد
نداریم که توریستها مجبورند آخرین لحظه خروج از هتل به دستشویی بروند و تا ناهار
صبر کنند. فکر میکنید ساخت یک دستشویی مناسب و استاندارد در مسجد جامع عباسی
اصفهان از درآمد یک هفتهای فروش بلیت ورودی فراتر رود!؟!
پس از بازدید باغ
با مینیبوس (ماشروتکا) به رستوران مک دونالد رفتیم. امروز قرار بود اطلاعاتی
درخصوص نحوه رفتن به مستیا Mestia کسب کنیم که نشد و فردا برای ما اندکی مشکلساز شد. درهرصورت مکدونالد
رفتیم و دوستان شیخ ما نپذیرفتند که حلال است. پس خوراکی مختصر خوردیم و نفهمیدیم
مکدونالد آخر چیست. پس از آن پیاده به سمت فوارههای رقصان Dancing Fountains حرکت کردیم. حدود ساعت یازده به هتل بازگشتیم. دوباره حساب و کتاب
کردیم و وسایل را جمع و جور کردیم که یعنی فردا صبح هرچه زودتر حرکت کنیم.